Menu

فریبا

فریبا

سرو رعناست به رعنایی بالای تو نیست

ماه زیباست به زیبایی سیمای تو نیست

 

کوه با این همه سنگینی و سنگین دلیش

به وقار تو و همچون دل خارای تو نیست

 

آتش عشق که سوزنده هر خشک و تریست

اندر آغوش تو دیدیم به گرمای تو نیست

 

نرگس عربده جو چشم و چراغ چمن است

لیک با این همه چون نرگس شهلای تو نیست

 

دل نباشد به دلم چون تو نئی دلدارم

سر نباشد اگر اندر سر سودای تو نیست

 

بس فریبا به جهان بوده از این پیش ولی

حالیا کس به فریبایی حالای تو نیست

 

در کف باد نه زلف است که دریایی موج

دل به دریا مزن ای دل که در او جای تو نیست

 

پای اغیار نشسته است «جلالی» آن ماه

پایمردی کن و کن صبر اگر پای تو نیست

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *