۱- | در، دیر مغان آمد یارم قدحی در دست |
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست | |
۲- | در نعل سمند او شکل مه نو پیدا |
وز قد بلند او بالای صنوبر پست | |
۳- | آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست |
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست | |
۴- | شمع دل دمسازان بنشست چو او برخاست |
و افغان نظر بازان برخاست چو او بنشست | |
۵- | گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید |
ور وسمه کمانکش گشت، در ابروی او پیوست | |
۶- | بازآی که باز آمد عمر شده حافظ |
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست |