۱- | آن کیست کز روی کَرم با من وفاداری کند |
بر جای بدکاری چو من، یکدم نکوکاری کند | |
۲- | اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی |
وآنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند | |
۳- | دلبر که جان فرسود از او، کام دلم نگشود از او |
نومید نتوان بود از او، باشد که دلداری کند | |
۴- | گفتم گره نگشودهام، زان طرّه تا من بودهام |
گفتا مَنَش فرمودهام، تا با تو طرّاری کند | |
۵- | پشمینه پوش تندخو، از عشق نشنیدست بو |
از مستیش رمزی بگو، تا ترک هشیاری کند | |
۶- | چون من گدایی بینشان مشکل بود یاری چنان |
سلطان کجا عیش نهان با رندِ بازاری کند | |
۷- | زان طرّه ی پرپیچ و خم، سهل است اگر بینم ستم |
از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیّاری کند | |
۸- | با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او |
کان چشم مستِ شنگِ او بسیار مکّاری کند | |
۹- | شد لشکرِ غم بی عدد، از بخت میخواهم مدد |
تا فخرِ دین عبدالصّمد باشد که غمخواری کند |
عرض سلام و ادب و احترام
غزل هشتاد و دوم مشکل دارد و شرح جناب دکتر جلالیان باز نمیشود
سلام
دوست گرامی این پست مربوط به کتاب حافظ جلالی می باشد و اصلا شرح ندارد شما باید به بخش کتاب شرح جلالی بر حافظ مراجعه نمایید.
لینک غزل مربوطه با شرح :
http://dr-jalalian.ir/?p=2761#more-2761