رفتی (بقا) ز یزد و ز دل ناله می رود
ذکر دعا پی تو به دنباله می رود
در خدمتت اگر که ز خدمت قصور شد
از شرم بر رخم ز جبین ژاله می رود
سالی یکی دو روز به یزد آی تا به خود
گویم به رفتن تو که یک ساله می رود
در بین یزد و مشهد و بالعکس هم که حال
طیاره این وسیله ی نقاله می رود
امروز نامه ی تو پی قند شد وصول
زان قند شربتست که در لاله می رود
قندت بود چو شعر تو جانا گران و ناب
در کام ما ز قدرت حلاله می رود
شعرت بود چو قند فریمان و خوش دلم
( زین قند پارسی که به بنگاله می رود )
باز آ (بقا) به نزد «جلالی» که تیر هجر
در قلب من چو آلت قتاله می رود
یزد ۱۳۵۲/۱۰/۱۳
(۱)به مناسبت مراجعت (بقا) از مسافرت سه روزه ی یزد به مشهد سروده شد.
سايتتون محشره