Menu

شعر قند

رفتی (بقا) ز یزد و ز دل ناله می رود

ذکر دعا پی تو به دنباله می رود

 

در خدمتت اگر که ز خدمت قصور شد

از شرم بر رخم ز جبین ژاله می رود

 

سالی یکی دو روز به یزد آی تا به خود

گویم به رفتن تو که یک ساله می رود

 

در بین یزد و مشهد و بالعکس هم که حال

طیاره این وسیله ی نقاله می رود

 

امروز نامه ی تو پی قند شد وصول

زان قند شربتست که در لاله می رود

 

قندت بود چو شعر تو جانا گران و ناب

در کام ما ز قدرت حلاله می رود

 

شعرت بود چو قند فریمان و خوش دلم

( زین قند پارسی که به بنگاله می رود )

 

باز آ (بقا) به نزد «جلالی» که تیر هجر

در قلب من چو آلت قتاله می رود

 

یزد ۱۳۵۲/۱۰/۱۳

(۱)به مناسبت مراجعت (بقا) از مسافرت سه روزه ی یزد به مشهد سروده شد.

یک دیدگاه

پاسخ دادن به ايمان رضايي لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *