Menu

شب های هجران

شب-های-هجران

به آنکه در شب هجران مرا شراب دهد

خداش نعمتِ بسیار و بی حساب دهد

 

مرا چو دیده بیدار بر دَرَست مدام

بُوَد مَحال خیالم مَجالِ خواب دهد

 

دلم اسیر سَرِ زلفِ سرو بالایی ست

که موی پُر شِکَنَش بویِ مشکِ ناب دهد

 

در آن زمان که به دست نسیم سلسله وار

برای پایِ دلم زلفِ خویش تاب دهد

 

چنان زِ هجر، بسوزم که ذاتِ حق در حشر

بُود محال که بر دوزخ اِلتهاب دهد

 

عذابِ یک شب هجرم زیادتر باشد

ز جمع آنچه به کافر خدا عذاب دهد

 

وِصال این صنم آنگه مرا شود ممکن

که یک سراب تواند به تشنه آب دهد

 

کنم سلام (جلالی) ز دور و میدانم

نخواهد و نتواند مرا جواب دهد

 

یزد ـ ۱۳۸۹/۴/۲۳

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *