Menu

پینه دوز

پینه-دوز

آن شنیدم که مردکی بیکار

گشت داماد مردکی عطار

 

زن او بیوه بود و سخت نجیب

بیوگی نیست عیب و نبود عار

 

چند ماهی ز شوهر بد

بود در قید بندگی پیرار

 

تا که جانش به لب رسید و نمود

جسم و جان را خلاص از غم پار

 

عاقبت عقد ازدواج ببست

با یکی کهنه رند تازه تبار

 

چون شنیدم من این سخن گفتم

باز شد همنشین این گل خار

 

**

 

غرض از وصلت ارکه پیوند است

فی المثل شوهر است در زی کار

 

ور غرض وصله گشتن است به غیر

پینه دوز است شوهر مکّار

 

سوزن پینه دوز و درزی را

کس نسنجد به هم به یک معیار

 

ز آنکه پیوسته سوزن درزی

خود فرو سر برد به پود و به تار

 

سوزن پینه دوز را اول

بنماید درفش ره هموار

 

بیش از این نیست حاجت توضیح

گشت مشغول پینه دوز به کار

 

بشنو از صاحب سخن سعدی

نیست کس را بر این سخن انکار

 

نخورد شیر نیم خورده سگ

ور به سختی بمیرد اندر غار

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *