Menu

عُذار تابناک

عُذار روی تو چون مهر تابناک بُوَد
گَرَت چو ماه نه بینم حساب پاک بُودَ

 

چه چَهچَه است که از راه دور می شنوم
که دل چو گوش ز زیر و بَمَش هلاک بُوَد

 

به یُمن مَستی ته مانده باده از ساغر:
خوشم که این خوشی از آب پاک تاک بُوَد

 

به پای تاک که نَخل بهشتی است یَقین:
سَرَم به سجده مداماً به روی خاک بُوَد

 

گَرَم کنند مرا کله پیچ ها تکفیر:
زِ فُحش و دغدغه جاهلان چه باک بُوَد

 

عذار چهره چون مِهر تابناکِ بتان:
برای حَظِّ بَصَر دیده را مَلاک بُوَد

 

عُذارِ روی تو چون قبله من است نگر
که جسم و جان (جلالی) چه سان فداک بُوَد

 

یزد ـ ۹۹/۹/۲۵

یک دیدگاه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *